بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
پارک خاطرات عمو همایون و خاله فریبا
عکس با موبایل در بهار 91 محل : پارک نزدیک خانه ما ...
نویسنده :
محمدرضا حسن زاده
9:00
مجتمع آزادگان
بهار 91 در خاطرات پریسا پریسا عاشق مجتمع آزادگان است چون خاطرات کوچکی اپریسا در مجتمع است. ...
نویسنده :
محمدرضا حسن زاده
8:57
اینجا خونه بابابزرگشه
روز دوم عید بود و خوشحال و با لبخندی زیبا راه رفتن خود را در حیاط بابابزرگش آغاز کرد و شادی می کرد از این که می تونه راه بره البته با کفش صدادار که خود کفش هم اونو به راه رفتن بیشتر وا می داشت چون می خواست صداش بیشتر حس کند و لذت ببره و شاید هم عیدی گرفته بود خوشحال بود !!!!!!!!!! ...
نویسنده :
محمدرضا حسن زاده
11:45
اینجا فرودگاه رشت است تعجب نکنید
روز بدرقه دایی بچه ها بود که به فرودگاه رشت رفتیم در سالن فرودگاه پرنیا تازه شروع به راه رفتن کرد که توجه همگی رو به خود جلب کرد چون اولاً کوچلو بود ثانیا کفشی پوشیده بود که صدادار بود من پشت سر پرنیا در حرکت ، مادرش و خواهرش روی صندلی نشسته تا برادرش با پدر و مادرش به فرودگاه برسند دیدم پرنیا دنبال یه بچه که یه کم ازش بزرگتر با سرعت دنبالش می کنه . آن هم با مادرش میره این هم پشت سرشان داره میره که اونو بگیره بالاخره مادرش چند قدم جلوتر برای دیدن خانواده خود ایستاد و این بچه هم به آرزوی خود رسید و دست بچه رو گرفت و او رو بغل کرد و ...... خیلی لذت بردیم البته هم خانواده خودم هم خانواده آن پسربچه&nb...
نویسنده :
محمدرضا حسن زاده
11:33
گزارشی از پرنیا
سلام به خواننده و بیننده عزیز پرنیا تقریباً خدارو شکر بزرگ شدو راه میرود با خودش حرف می زند بازی اتل متل رو یاد گرفته و بازی می کنه با آهنگ تلویزیون می رقصه و......کمی هم اذیت می کند ولی اذیتش خیلی شیرین است البته یه کمی هم سرما خورده از بینی ش آب می آید به شدت و..... دارو به سختی می خوره برخلاف خواهرش که دارو دوست داره پرنیا دوست نداره. لازم به ذکر است قبل از تولد پرنیا یه بچه دیگری نیز بدنیا امد که پدرش همکار ماست چند ماهی از پرنیا بزرگتره . پرسیدم آیا شما هم این مشکل دارید گفت اری تمامی دراورها و کمدهای کف آشپزخانه فاقد دستگیره هستند چون درب رو باز می کند و..... لذا ما هم اکثر دستگیره کمدهای آشپز خانه را باز ک...
نویسنده :
محمدرضا حسن زاده
16:02